loading...
تندرستی
محمد بازدید : 10 دوشنبه 05 اسفند 1392 نظرات (0)

انگشتانم از نگارش آنچه لمس کرده اند عاجزند و حتی چشمانم از به یاد آوردن آنچه دیده اند ناتوان....

و حالا

چشمان من است و یاد شش گوشه و اشک..

دستان من است و لمس شش گوشه و آه..

پاهای من است و یاد بین الحرمین

لب های من است و انا مظلوم حسین...

نمی دونم چرا یه حسی آدم رو وادار می کنه از نیمه ی سفر شروع به نوشتن کنه شاید قرار باشه تو نوشتن هامون هم امام علی غریب باشه...

جایی که میفهمیدی که فقط کعبه بود که باید جایگاه تولد علی باشد و حس می کنی شوق کعبه را برای شکافتن...

و اما حس و حالی دارد قدم هایی که شبیه به پر زدن است در کاظمین کنار زیباترین گنبد عالم..

جایی که غریب نیستی و بوی امام رضا میاد..

دلم برای نیمه شب های آنجا تنگ شده...

یادش نورانی...

روزی همه باشد...

.

.

دلنوشته


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 57
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 23
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 24
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 39
  • بازدید ماه : 38
  • بازدید سال : 152
  • بازدید کلی : 2,612